English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
anticipatory U در حال انتظار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lobbied U سالن انتظار
lobbies U سالن انتظار
lobby U سالن انتظار
standby U حالت انتظار
standbys U حالت انتظار
expectantly U با انتظار
prospect U انتظار
prospected U انتظار
prospecting U انتظار
prospects U انتظار
profiteer U فردیکه انتظار سودزیاد دارد
profiteers U فردیکه انتظار سودزیاد دارد
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
ring U سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
anticipation U انتظار
waiting list U لیست انتظار
waiting lists U لیست انتظار
waiting-room U اطاق انتظار
waiting-rooms U اطاق انتظار
expectancy U انتظار
immediate U پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
promise U نوید انتظار وعده دادن
promises U نوید انتظار وعده دادن
await U منتظر شدن انتظار داشتن
awaited U منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting U منتظر شدن انتظار داشتن
awaits U منتظر شدن انتظار داشتن
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
attend U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attends U انتظار کشیدن انتظار داشتن
envisage U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
speculate U انتظار سودو زیاد داشتن
speculated U انتظار سودو زیاد داشتن
speculates U انتظار سودو زیاد داشتن
speculating U انتظار سودو زیاد داشتن
wait U انتظار کشیدن معطل شدن
waited U انتظار کشیدن معطل شدن
waits U انتظار کشیدن معطل شدن
bide U در انتظار ماندن
ante-rooms U اطاق انتظار
anteroom U اطاق انتظار
anterooms U اطاق انتظار
hang U قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs U قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
expectation U انتظار
expectations U انتظار
anticipated inflation U تورم مورد انتظار
anticipated price U قیمت مورد انتظار
anticipated profit U سود مورد انتظار
anticipative U درحالت انتظار
aspiration level U سطح انتظار
awaiting aircraft availability U زمان انتظار درخط تعمیر
beyond one's expectation U مافوق انتظار کسی
central tendency U احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
cooling period U زمان انتظار
error of expectation U خطای انتظار
expectance U انتظار
expectancy chart U نمودار انتظار
expectancy table U جدول انتظار
expectative U مورد انتظار
expected frequency U فراوانی مورد انتظار
expected price U قیمت مورد انتظار
expected value U ارزش مورد انتظار
fractional antedating goal response U خرده پاسخ انتظار هدف
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
half pay U حق انتظار خدمت
hold forth U پیشنهاد کردن انتظار داشتن
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
in prospect U انتظار داشته
in prospective U انتظار داشته
inopinate U انتظار نداشته
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
intended saving U پس انداز مورد انتظار
likly U انتظار داشتنی مناسب
look forward U انتظار چیزی را داشتن
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
means end expectation U انتظار وسیله- هدف
mttr U متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
nonpay status U حالت انتظار خدمتی
on deck U در انتظار نوبت شنا
point spread U امتیاز قابل انتظار
product life expectancy U عمر مورد انتظار محصول
queuing theory U نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
ready cap U حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
ready line U خط انتظار
redezvous U محل انتظار
rendezvous area U موضع انتظار
sales expectations U فروش مورد انتظار
suit up U ذخیره در انتظار بازی
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
waiting position U ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
waiting room U اطاق انتظار
waiting time U زمان انتظار
reception room U اتاق انتظار
reception rooms U اتاق انتظار
wait time U زمان انتظار
wait state U وضعیت انتظار
to look forward to U انتظار داشتن
to my great surprise U برخلاف انتظار من
wait state U حالت انتظار
beyond the pale <idiom> U دوراز انتظار
anticipated <adj.> U انتظار می رود
expected <adj.> U انتظار می رود
presumable <adj.> U انتظار می رود
probable <adj.> U انتظار می رود
estimated <adj.> U انتظار می رود
ante-chamber U اتاق انتظار
waiting-room U اتاق انتظار
in the cards <idiom> U انتظار داشتن
in prospect U مورد انتظار [در برنامه ]
to look forward to something U انتظار چیزی را داشتن
one anxious week of waiting U یک هفته انتظار با نگرانی
tempo stroll variation U واریاسیون صبر و انتظار
par for the course <idiom> U تنها چیزیکه انتظار داشته
to look forward expectantly to the future U با انتظار به آینده نگاه کردن
to have arrived [expected moment] U رسیدن [به زمان انتظار رفته]
a further 50 are in prospect U ۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
taxi rank [British E] U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
cabstand [American E] U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
taxi stand U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
deliver the goods <idiom> U موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
get away with murder <idiom> U انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth. U لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> U کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> U کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
zero wait state U که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
von neuman morgensterm utility index U شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com